روضه‌ي خلد برين بستانسرائي بيش نيست

شاعر : خواجوي کرماني

طوطي خوش خوان جان دستانسرائي بيش نيستروضه‌ي خلد برين بستانسرائي بيش نيست
در جهان آفرينش آسيائي بيش نيستگنبد گردنده‌ي پيروزه يعني آسمان
با علو قدر وتمکين بز بهائي بيش نيستبگذر از کيوان که آن هندوي پير سالخورد
در حقيقت چون ببيني پارسائي بيش نيستقاضي ديوان اعلي را که خواني مشتري
نام آخر خوني مبر کو بد لقائي بيش نيستصفدر خيل کواکب گر چه ترکي پردلست
گر بداني روشن او هم بي‌حيائي بيش نيستقيصر قصر ز برجد را که شاه انجمست
در گلستان فلک بلبل نوائي بيش نيستمطرب بربط نواز مجلس سيارگان
زانکه او در کوي دانش کدخدائي بيش نيستاصف ثاني چرا خواني دبير چرخ را
بر سر ميدان قدرت بادپائي بيش نيستشهره شهرست مه در راه‌پيمائي وليک
با وجود جود او حاجت روائي بيش نيستحاجت از حق جوي خواجو زانکه ملک هردو کون